پایان یک انتظار، گمنامانی که خوشنام شدند!
تاریخ انتشار: ۷ دی ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۷۰۹۷۸۳
منتظر بود، بیشتر عمرش را منتظر فرزندی که رفته بود برای کشورش و شهرش بجنگد و قول داده بود خیلی زود برگردد حالا او یازگشته بود همه گمنام صدایش میزدند اما در حقیقت او خوشنامترین بود.
به گزارش مشرق صدای پاشیده شدن آب روی کاشیها و بعد از آن بلند شدن صدای جارو کشیدن حیاط انگار آهنگ صبحگاهی همیشگی آن خانه بود به حدی تکراری و منظم که خیلی از همسایهها دیگر ساعت خانهشان را بر کوک نمیکردند و این صدا برایشان نماد برخاستن خورشید شده بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
زن سن و سال زیادی داشت، کمرش یاری نمیداد و برای خانهاش کارگر گرفته بود تا خانهاش همیشه بدرخشد اما این عادت جارو کردن خانه از سرش نمیافتاد که نمیافتاد و هیچ کس هم نمیتوانست او را راضی کند که دست از این کار بردارد، میگفت، پسرش وقتی رفت به او قول داده بود یک روز صبح زود برگردد، گفته بود تا آن روز خانه را آب و جارو کن تا وقتی آمدم خانه عین روز اولش باشد.
خیلی از همسایهها خانهشان فروخته بودند و رفته بودند خیلی از خانههای قدیمی حالا شده بود آپارتمان کوچیکی پر از واحدهایی که روح نداشتند، اما خانه فاطمه همچنان همان شکلی بود که بود با همان شمعدانیها با همان حوض آبی وسط حیاط و آب پاشیهای صبحگاهیاش.
پسرش که رفت چشم مادر به در ماند، همرزمانش برگشتند ولی از او خبری نشد، روزها شد ماهها و ماهها شد سالها، جنگ تمام شد زخمیها برگشتند و اسیران آزاد شدند، ولی خبری از پسرش نشد تا اینکه اعلام کردند او یک شهیده مفقودالاثر است، اما دل مادر تاب نیاورد و همچنان خانه را برای بازگشت دردانهاش آب و جارو میکرد، میگفت پسرش زیر قولش نمیزند، برای همین هیچ وقت از آب جارو کردن خانه دست نمیکشید، آخرین بار فرزندش خانه را برایش جارو کرده بود و قول داد خیلی زود همان ساعتی که اعزام شد بازگردد.
آن روز زودتر بیدار شد و شروع به آب و جارو کردن حیاط کرد حتی قبل از در آمدن خورشید یک روز سرد دی ماه بود برف دست و پا شکسته باریده بود، بازگشت به خانه و بهترین لباسهایش را تنش کر،د میگفت مهمان داریم هیچ کس نمیدانست که در فکر مادر چه میگذرد.
چند روزی بود که مثل هر روز آرام و قرار نداشت و کار آب و جارو را که تمام میکرد میرفت دنبال خرید، یک روز خرید لباس نو و روز دیگر خرید ظروف و میگفت پسرش به همین زودیها برمیگردد خوابش را دیده بود گفت آماده باش که برمیگردم، زمستان بود و کمی شمعدانیها بیحال شده بودند برای همین از گل فروشی چند گلدان شمعدانی جدید گرفت و دور حوض گذاشت ماهیهای قرمز را به داخل حوض انداخت، پسرش عاشق ماهی قرمز بود.
صبح خیلی زود بعد از جارو کردن خانه رهسپار مرکز شهر شد دو رکعت نماز در امامزاده خواند و بعد دو رکعت در مسجد جامع، کاری که همیشه وقتهای دلتنگی به نیابت از فرزندش این کار را میکرد صدای عزاداری که بلند شد راه افتاد سمت خیابان تابوتی در بین مردم داشت بدرقه میشد، مثل یک شمع درخشان در میان هزاران پروانه همه اشک ریختن مادر بیشتر از آنها.
روی تابوت نوشته بود شهید گمنام ولی مگر میشد گمنام باشی و این همه آدم برای بدرقت آمده باشند یکی میگفت من جای برادرت و آن یکی میگفت فکر کن من پدرت کودکی که پرچم یا حضرت فاطمه (س) در دستش بود میگفت منو فرزندت تصور کن، مادرش گفت برگشتی پسرم خوش اومدی منم مادرت، پسرش عاشق مادر شهدا بود برای همین سربندش را یا فاطمه زهرا (س) انتخاب کرده بود.
هیچ کس ندانست قصه مادری را که نزدیک ۳۵ سال چشم به در دوخته تا فرزندش بازگردد اما آن شب پسرش در خواب خواسته بود برای رزمندهای که مادرش چشم انتظارش است مادری کند و به پیشوازش برود، شهدای گمنام که در کوی آمادگاه ولایت و مجموعه انقلاب که تدفین شدند همه مردم شهر به زندگی خودشان برگشتند به دنیای شلوغشان، به دنیای پر از دود و تاریکیشان تنها مادر بود که نشسته بود کنار قبر برای فرزندش دعا میخواند و اشک میریخت نه برای پسرش برای همه شهدای گمنامی که میدانست مادرانشان در شهر یا روستایی منتظرش هستند و حالا آنها در کمال خوشنامی به خاک سپرده شده است.
آن شب بر خلاف تصور همه مادر تنهایی نبود و تا صبح با فرزند فرزندش گفتوگو کرد از روزهایی که منتظرش بودم و شبهایی که به امید دیدنش چشم روی هم گذاشته بود فردای آن روز دوباره صدای پاشیده شدن آب روی کاشی حیاط و بعد صدای جاروی که روی زمین کشیده میشد کوچه را پر کرد، مادر بعد از جارو کردن خانه، لباس هایش را پوشید آخر پناهگاهی برای تنهایی هایش یافته بود یادمای و آرامگاهی که به یاد فرزندش آنجا اشک بریزد.
زنجان میزبان ۳ لاله
همزمان با سالروز شهادت صدیقه کبری (س) شهر زنجان رنگ و بوی میهمانی گرفته است، از روزهای گذشته پیکر پاک و مطهر سه شهید گمنام شمع محفل مجالس عزاداری مادر شهیدان بوده است و با برگزاری مراسم مختلف دانشآموزان، دانشجویان، فرهنگیان و سایر اقشار آیین وداع با پیکر این شهدا برگزار شد. از صبح امروز نیز مراسم تشییع و تدفین باشکوه شهدای گمنام در زنجان آغاز شده است و شهید گمنام ۲۰ ساله تفحص شده در منطقه «سومار» که در عملیات کربلای ۶ در سال ۱۳۶۵ جان خود را فدای ایرن اسلامی کرد در کوی سازمانی آمادگاه ولایت زنجان در خاک آرام گرفت.
همچنین در ادامه پیکر دیگر شهید گمنام هشت سال دفاع مقدس در میان دسته هیأت فاطمیون زنجان تشییع شد و با حضور اقشار مختلف جامعه از جمله ورزشکاران در بزرگترین مجموعه ورزشی شهر زنجان در محل یادمان شهدای گمنام به خاک سپرده شد، شهید تدفین شده در مجموعه انقلاب شهید گمنام ۲۲ ساله بوده که در عملیات والفجر ۳ در منطقه مهران به شهادت نائل شده است.
همچنین براساس اعلام قبلی قرار است پیکر سومین شهید گمنام در روستای خوئین در شهرستان ایجرود به خاک سپرده خواهد شد تا میعادگاه عاشقان باشد.
منبع: فارسمنبع: مشرق
کلیدواژه: سالگرد شهادت حاج قاسم قیمت زنجان تشییع پیکر شهید گمنام عملیات کربلای عملیات والفجر انقلاب خودرو قیمت های روز در یک نگاه حوادث سلامت جارو کردن خانه شهدای گمنام شهید گمنام آب و جارو
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۷۰۹۷۸۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
شمار شهدای خبرنگار غزه به 142 شهید رسید
به گزارش جماران به نقل از آناتولی، یک خبرنگار فلسطینی و پسرش در پی بمباران اردوگاه آوارگان نصیرات نوار غزه به شهادت رسیدند
سالم ابوطیور، خبرنگار فلسطینی و پسرش در نتیجه بمباران اردوگاه آوارگان نصیرات در مناطق مرکزی نوار غزه، شهید شدند.
این خبرنگار فلسطینی و فرزندش طی بمباران شب گذشته اردوگاه آوارگان نصیرات توسط ارتش رژیم اسرائیل شهید شدند.
پیکرهای ابوطیور و پسرش پس از انتقال به بیمارستان الاقصی و اقامه نماز میت به خاک سپرده شد.
گفتنی است در نتیجه حملات گسترده ارتش رژیم اسرائیل به نوار غزه از هفتم اکتبر تاکنون 142 خبرنگار به شهادت رسیدند.